ویکیسفر:سرهنویسی
از هدفهای سرهگویی و سرهنویسی این است که از زیانهایی که واژگان بیگانه به ساختار آوایی و گوشنواز زبان و همچنین رسایی، پختگی و استواری آن وارد میکنند، جلوگیری کنیم. این که زبان پارسی نمیباید «وامواژهها» را راه دهد، دیدگاهی دانشورانه و بر پایه برهانهای زبان شناختی است. زبان پارسی بسیار پیشرفته است. زبانی است بسیار پویا.[۱]
زبان فارسی، زبانی است توانمند و بینیاز، اگر گاهی به «وامواژهها» نیاز دارد، این نیاز در همان مرز و اندازهای است که هر زبان میتواند داشته باشد؛ و حتی بسیار کمتر از بسیاری از دیگر زبانها، نیازمند «وامواژهها» ست. نخستین و آشکارترین زیان و گزندی که زبانهای بیگانه به زبان پارسی میزنند آن است که به رفتار آهنگین وخنیایی و هموار و گوش نواز این زبان لطمه میزند.[۲]
بحث پالایش زبان (اما نه سرهنویسی مطلق) از وجود واژههای بیگانه، مسألهٔ مهمی است که باید در هر زبانی به آن پرداخته شود؛ اما این نکته در خور توجه است که این پالایش زبانی، دربرگیرندهٔ داشتن امکانها و فرصتها، و داشتن فرهنگ واژه گانی بسیاردر زبان است.
در صورتی که یک زبان، برابرهای جا افتاده وقشنگ را در فرهنگ واژه گانی خود داشته باشد (و از سوی دیگر با محدودیت مفاهیم کاربردی روبه رو نباشد)، بهتراست به جای کاربرد واژههای بیگانه و نا آشنا که سبب نشان دادن فقر فرهنگی در زبان میشود-{در حد امکان} نویسنده گان وگوینده گان آن بکوشند ازواژههای مربوط به آن زبان استفاده کنند.
نفس توجه به این مسأله، در گام نخست سبب رشد زبان میشود و در گام بعدی، فرهنگ توجه به اصالتهای زبانی را در میان گویندگان آن (با گذشت زمان) نهادینه میسازد.
اهمیت سرهنویسی و جلوگیری از ایجاد واژههای جعلی
[ویرایش]بسیاری از واژههای عربی در زبان فارسی در واقع عربی نیستند و اعراب آنها را به معنایی که خود میدانند در نمییابند! این واژهها را " ساختگی " (جعلی) مینامند و بیش ترشان ساختهٔ ترکان عثمانی است. از آن زمرهاند :ابتدایی (عرب میگوید: بدائی)، انقلاب (عرب میگوید: ثوره)، تجاوز (اعتداء)، تولید (انتاج)، تمدن (مدنیه)، جامعه (مجتمع)، جمعیت (سکان)، خجالت (حیا)، دخالت (مداخله)، مثبت (وضعی)، مسری (ساری)، مصرف (استهلاک)، مذاکره (مفاوضه)، ملت (شَعَب)، ملی (قومی)، ملیت (الجنسیه) و بسیاری از واژههای دیگر. بسیاری از واژههای عربی در زبان فارسی را نیز اعراب در زبان خود به معنی دیگری میفهمند، از آن زمرهاند :رقیب (عرب میفهمد: نگهبان)، شمایل (عرب میفهمد: طبعها)، غرور (فریفتن)، لحیم (پرگوشت)، نفر (مردم)، وجه (چهره) و بسیاری از واژههای دیگر.
استفاده از واژگان بالا و مانند آنها در زبان فارسی درست نیست بنابراین باید سرهنویسی انجام دهیم تا آنها را با واژگان فارسی جایگزین کنیم. در زمان قاجار در ایران تعداد زیادی واژه جعلی عربی در زبان فارسی ایجاد شده بود که حضور این واژگان در زبان فارسی ناپایدار بود و با گسترش جنبش سرهنویسی از بین رفتند. با این حال هنوز هم واژگانی در زبان فارسی وجود دارند که اگر چه به نظر عربی هستند ولی در زبان عربی وجود ندارد یا معنای دیگری دارند. برای زدودن چنین واژگانی از زبان فارسی نیاز داریم بیشتر سرهنویسی انجام دهیم. شایان ذکر است نگرانی کسانی که میگویند سرهنویسی باعث میشود درک کردن متن سخت شود یا نامفهوم به نظر برسد کاملا بیهوده است و زبان جریانی پویا است که همیشه واژگان تازهای تولید میکند. البته کسانی هم پا را از واژگان زبان فراتر گذاشته و گفتهاند حتی حرفهای الفبای فارسی هم نباید دیگر عربی باشد.
چه کسی و کجا؟
[ویرایش]جلالالدین میرزا قاجار فرزند فتحعلیشاه قاجار و هما خانم کُرد جهانبگلو بود که در سال ۱۲۴۲ یا ۱۲۴۵ هجری قمری زاده شد. اندک اخباری که از زندگی جلالالدین میرزا ضبط شدهاست، وی را «خوشسیما»، «سروقامت»، «ادبدوست»، «خوشگفتار» و «بااستعداد» وصف کردهاند. جلالالدین میرزا در اوایل جوانی با فرنگیان همنشین شد و زبان فرانسه آموخت و یکی از زباندانان عصر خود شد. بااینهمه، از اخبار زندگی جلالالدین میرزا آگاهیهای اندک و پراکندهای در دست است. جلالالدین میرزا در دههٔ هشتاد سدهٔ سیزدهم قمری به بیماری سیفلیس مبتلا شد و رفتهرفته بینایی خویش را از دست داد. جلالالدین میرزا پس از خانهنشینی نگارش تنها اثر تاریخنگاری خود را آغازید. این کتاب که نامهٔ خسروان نام دارد، اثری سهجلدی در تاریخ عمومی ایران است که در فاصلهٔ میان سالهای ۱۲۸۵ تا ۱۲۸۸ هجری قمری نگاشته شد. وی نامهٔ خسروان را به پارسی سره نگاشت.
امروزه همه کسانی که به زبان فارسی سخن میگویند قطعن با واژههای عربی که گاهی پی بردن به معنای آن دشوار است برخورد کردهاند پس نیک میدانند که بهکارگیری این واژگان به ویژه بهکارگیری بیش از اندازه آن، پی بردن به معنای جمله را دشوار میکند.
همه کاربران میتوانند برای آسان تر شدن فهم معنی جملات از واژههای فارسی سره استفاده کنند، دست کم استفاده همیشگی و شدید فارسی سره در صفحههای بحث (گفتگو) این کار هیچ مشکلی ایجاد نخواهد کرد.
چرا برخی با سرهنویسی مخالفند؟
[ویرایش]یکی از دلیلهایی که برای مخالفت با سرهنویسی بیان میشود این است که همه زبانها از همدیگر تأثیر پذیرفتهاند و زبانی که از زبانهای دیگر وام نگرفته باشد، زبانی مرده است. با این استدلال به نظر درست میرسد که واژههایی از زبان عربی در فارسی به کار ببریم و عربی نیز واژگان بسیاری از فارسی گرفته است. این عبارت درست است ولی دلیل خوبی برای مخالفت با سرهنویسی نیست چراکه در زبان عربی امروزی هر چند هنوز هم واژههای پارسی وجود دارند ولی بسیار کم است، این تنها زبان پارسی امروزی است که شمار زیادی از واژههای عربی را استفاده میکند. در دورههای آغازین، دانشمندان اسلامی (که خود ایرانی بودند) از واژگان پارسی با کمک قالبهای عربی واژگانی ساختند که تعدادی از آنها به زبان عربی نیز راه یافتهاند مانند: استیناف (از واژهٔ «نو» به معنی درخواست نو و تجدید نظر)، تهویه (از «هوا» به معنی عوض کردن هوا)، انتظار (از واژه «نگر») و ... اما این تبادل واژگان مربوط به دوران ابتدایی اسلامی بود و در دوره قاجار تقریبن هیچ واژهای از زبان فارسی به زبان عربی وارد نشده است. حال آنکه بسیاری از واژگان عربیای که در زبان فارسی امروز وجود دارند در دوره قاجار وارد این زبان شدهاند. آیا بایسته است که از واژههای عربی که در زمان قاجار وارد فارسی شدهاند یا جعلی هستند در زبان پارسی امروزمان استفاده کنیم؟
یکی دیگر از دلیلهایی که برای مخالفت با سرهنویسی بیان میشود این است که سرهنویسی کار مشکلی است. در پاسخ این افراد باید گفت بخشی از سرهنویسی مشکل است اما همه آن مشکل نیست پس نمیتوان یلهوار گفت سرهنویسی مشکل است. برای مثال واژههای فیل، طراز، زنجبیل، باذنجان، جوهر، صباح، لجام، نسخه، ... همان واژههای پارسی پیل، تراز، زنجبیل، بادمجان، گوهر، پگاه، لگام، نسک، ... بودند که عربها یا ایرانیها برخی از حروف آن را تغییر دادند و دوباره ما از همان واژههای خودمان ولی تغییر یافته به عربی استفاده میکنیم. آیا واقعاً سخت است به جای طراز که یک واژه عربی است بنویسیم تراز؟ بعضی از این واژهها را خود فارسیزبانها حرفهایش را تغییر داده و وارد زبان عربی کردهاند آنگاه چطور است که ما خود نمیتوانیم آنها را کنار بگذاریم؟ دست کم ۱۵ نویسندهٔ بزرگ ایرانی در شکل دهی ادبیات عرب نقش داشتهاند که سیبویه از جملهٔ آنان است. این دانشمندان از مصدرهای فارسی با استفاده از بابها و قالبهای دستور زبان عربی صدها کلمهٔ جدید ابداع کرده و به غنای ادبیات عرب افزودهاند.
یکی دیگر از دلیلهایی که برای مخالفت با سرهنویسی بیان میشود این است که با استفاده نکردن از واژههای عربی دیگر نخواهیم توانست اثرهای ادبی بزرگان و شاعران گذشته را بخوانیم. این حرف از پایه نادرست است زیرا قرار نیست ما و نسلهای پس از ما بدون مشکل به خواندن تمام اثرهای ادبی پیشینیانشان توانمند باشند. گذشته از این بسیاری از واژگان عربی تنها در دوره قاجار وارد زبان فارسی شدهاند و با حذف آنها شما همچنان قادر به خواندن اثرهای ادبی پیشینیان خود خواهید بود. از این که بگذریم همیشه واژههای جدیدی به زبان پارسی وارد میشوند و واژگان بسیاری نیز کنار گذاشته میشوند یا معنایشان تغییر میکند و شما به هیچ وجه نمیتوانید جلوی این رویداد بایستید.
اصول سرهنویسی
[ویرایش]مهمترین نکته در سرهنویسی؛ وضوح برای اکثریت.
پیشنهاد میشود ویراستاران از کلمات و عبارتهای واضح، متعارف و سادهٔ زبان فارسی نوشتاری امروز در نوشتن و ویرایش مقالات استفاده کنند و از کلمات و عبارتهای نامعمول و مهجور پرهیز کنند. البته به دلیل آنکه معیاری دقیق برای مهجوربودن یک واژه وجود ندارد آنچه مهم است این است که کلمات کمترین ابهام را داشته باشد، راحتتر خوانده و فهمیده شوند، و عدهٔ بیشتری از فارسیزبانان آن را بفهمند. واضح است که این مساله شامل متنهای صفحات بحث نمیشود.
- در مقالاتی که مربوط به خود کلمه یا اصطلاح میشوند ذکر معادلهای مهجور یا غیرمعمول در بند/پاراگراف اول صفحه ایرادی ندارد. در چنین مواردی عنوان مقاله کلمهٔ معمولتر است.
- در صورتی که در علم یا فن مشخصی معنی دو کلمه متفاوت باشد ولی در زبان فارسی معمول هممعنی باشند، این کلمهها به عنوان اصطلاح فنی خاص شناخته شده و از این قاعده مستثنی هستند. معیار تشخیص چنین مواردی واژهنامههایی است که توسط صاحبنظران علوم و فنون منتشر شده است.
- در مواردی که کلمهٔ معمول بین فارسیزبانان ایران و افغانستان متفاوت است، استفاده از دو کلمهٔ معمول با هم توصیه میشود، ولی استفاده از یکی از دو کلمه نیز مجاز است.
- واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی ایران و دپارتمان زبان فارسی آکادمی علوم افغانستان از این سیاست مستثنی هستند.
- ویراستاران مجازند کلماتی را که بر خلاف این قاعده باشند تصحیح کنند. برای جایگزینی هر واژه با مترادفش باید هر پنج شرط زیر برقرار باشد:
- کلمهٔ حذفشونده از مصوبات فرهنگستان نباشد.
- منابع کافی (از میان کتب، مقالات و نشریات) که واژهٔ حذفشونده را در مفهوم مورد بحث به کار بردهاند، وجود نداشته باشد.
- جستجوی کلمهٔ حذفشونده در گوگل کمتر از ۰٫۰۵٪ (۱/۲۰۰۰) شمار نتیجههای جستجوی «از را به با» نتیجه بدهد.
- کلمهٔ جایگزین ۱۰ برابر کلمهٔ حذفشونده نتیجهٔ جستجو بدهد.
- جایگزینی دستی صورت گیرد نه با ربات.
- نکتهٔ ۱: اگر پیرامون استعمال کلمهای خاص در مواردی خاص اجماع حاصل شده باشد این کلمه شامل قانون فوق نمیشود. مثلاً توافق ضمنی بر روی «سده» برای عنوان صفحات مربوط به سدههای میلادی.
- نکتهٔ ۲: اگر کلمهٔ جایگزین عربی است هنگام جستجوی گوگل باید از یک یا دو حرف اضافهٔ خاص زبان فارسی هم استفاده کرد تا صفحات عربی لحاظ نشوند. مثلاً در مورد چامه و شعر اگر در گوگل جستجو کنیم: برای «چامه» ۶۹۴ صفحه در نتیجهٔ جستجو میآید. برای «شعر از را به» ۶۷۴۰۰۰ صفحه. پس میتوان «چامه» را به «شعر» تغییر داد.
- نکتهٔ ۳:این قانون شامل نوشتههای خود شخص نمیشود. یعنی شخصی میتواند در نوشتههای خود همهٔ «شعر» ها را تبدیل به «چامه» کند؛ ولی اگر کسی «چامه» ٔ را در مقالات وی به «شعر» بازگرداند، کاربر اولی دیگر نمیتواند آن را به «چامه» بازگرداند.
- در نهایت انتظار میرود که مسئلهٔ اختلاف نظر در مورد واژگان با تبادل نظر و بحث در صفحات بحث مقالات، آوردن منبع و دلیل و با توافق بین طرفین بحث حل شود، اما در صورت آغاز جنگ ویرایشی و مشاهدهٔ سوءنیت در ویرایشها و واگردانیها، قوانین مربوط به جریمههای اعمال مضر برای ویکی اعمال خواهد شد.
اگر بیم آن میرود که مخاطب نتواند معنی واژه سره به کار رفته را متوجه شو، راه حل پیشنهادی این است که سعی کنید با استفاده از «آگاهی از مفهوم» (Context Awareness) در متن مقاله ، مساله را با ویرایش فیصله دهید. یعنی به شکلی میتوان در جایی از متن که حساس است و خواننده برای اولین بار با مفهومی آشنا میشود واژهٔ معادل محبوبتر و مشهورتر را بیاورید و در بخشهای بعدی بر حسب مورد میتوان هر یک را آورد.
(مثال برای واژههای خاور و باختر: «نادر توانست در دوران کوتاه حکومت خود، دستاندازیهایی به سرزمینهای همسایگان شرقی داشته باشد و در عین حال از مرزهای غربی دفاع کند. آن کشورگشاییها غالباً از مرزهای شمال خاوری ایران انجام گردیدند و دفاع از مرزهای باختری به یاری کوچ اجباری عدهای از اهالی خراسان به آن مرزها ممکن گشت.»). خلاصهاش این است که بیاییم و از هر دو دستهٔ لغات به شکلی در متن مقاله استفاده کنیم که جنبهٔ مشهور ساختن آن واژهای که کمتر استفادهشده است را نیز داشته باشد و در صورتی که مقاله اجازهٔ این کار را ندهد (بسیار کوتاه باشد و...) از موردی که معمولتر است.
گزینش واژه
[ویرایش]- در گزینش واژه در ویکی پدیا دو بند دارد.
- واژه گزینی: گزینش واژه برای نام مقاله ها و ترجمه ی فارسی یا واژه های متن مقاله ها که به جستار نوشته مربوط اند و در جست و جو ی کاربران نقش اساسی دارند
- استفاده از واژه: هر واژه ای که در متن مقاله باشد و به موضوع بنیادی نوشته ربطی نداشته باشد تا در جست و جو کاربران مشکلی پدید نیاید.
واژهگزینی
[ویرایش]سیاست واژه گزینی : واژه ها بر اساس نخستینگی(اولویت) زیر گزیده می شوند.
- درصورتی که فرهنگستان ادب فارسی پیشتر واژه ای برای آن گزیده باشد.
- در واژه گزینی واژگانی که تا کنون در فارسی نبوده اند هیچ نیازی به گزینش از میان واژگان پرکاربرد زبان یا واژه های تاکنون ساخته شده نیست و می توان با بهره جویی از امکانات زبان فارسی آن ها را ساخت
- واژه باید تاجایی که شدنی است با ساختار زبان فارسی سازگار باشد. یعنی با آن بتوان واژه های بیشتری ساخت و واژه های بیشتری با آن ساخته شده باشد. و اگر از ساختار ویژه ای در ساخت واژه استفاده می کنیم آن ساختار حتماً باید فارسی باشد.
- ریشه ی فارسی داشته باشد.
- اولویت با واژه ای است که اگر چه ریشه ی فارسی ندارد ولی با فارسی سازگارتر است و واژه های خوش نواخت بیشتری می توان با آن ساخت .
استفاده از واژهها
[ویرایش]سیاست در به کاربردن واژه:
- واژه باید در حد دانش خواننده بنا به اساس نامه باشد. درمتن درست معنی دهد(منظور از معنی، معنی روز است و پیشینه ی واژگان شرط نیست.) بنا به قوانینی که تصویب می شوند، ایراد بنیادی در جست و جو پدید نیاورد. در به کار بردن وام واژه ها باید هوشیار بود ونکته های زیر را در نظر گرفت.
- اگر برای واژه ی بیگانه معادلی در زبان داریم ، هرگز واژه بیگانه را به کار نبریم. مثلاً به کاربردن «دپارتمان» یا «آئروپلان» ممنوع است.
- به کار بردن واژگانی که
- تا جایی که می شود از ساختار های فارسی بهره جست . مثلاً به جای صفویه یا سلجوقیه یا علمیه یا عملیه ، صفویان و سلجوقیان و علمی و عملی را به کاربرد.
- اولویت به کار بردن وام واژه ها با وام واژهایی است که بیشتر در زبان به کار رفته اند و دیرینه ی استوار تری داشته و واژه های بیشتری از آن ها گرفته شده است. برای نمونه بهتر است به جا «مد شده است» بگوییم« معمول شده است» یا «رواج یافته» است.
- تا جایی که می شود به جای به کاربردن واژه های برگرفته شده از یک واژه ی بیگانه ،ریشه یا مصدر واژه را گرفته و دیگر واژگان را بر اساس آن بسازیم. مثلاً واژه ی «حل» را از تازی گرفته و به جای «حلال» ،حل کننده و به جای «محلول بودن» حل شدن را به کار بریم .هر چند این درباره ی واژگان عربی پر کاربرد مانند نمونه ای که آوردیم تنها یک پیشنهاد است و به کار بردن برابرهای عربی نیز هیچ ایرادی ندارد.
- تا جایی که می شود سرهم بنویسیم ؛ سر هم بنویسیم . مثلاً «سیدی» درست و «سی دی» نادرست است.
- واژه ها باید به همان گونه ای که وارد زبان شده اند به کار روند .برای نمونه اینترناسیونال درست تر از اینترنشنال و تئاتر درست تر از تیاتر است.
- با برقراری هر اولویت ،اولویت های دیگر هیچ ارزشی نخواهند داشت.
- میزان ربط واژه های درون متن به جستار مقاله بر اساس درصد ارتباطی که به وسیله ی ویکی در جست و جو ی واژه در مقاله به دست می آید. یا بر اساس یک قانون با نظر کاربران به تصویب می رسد.
- واژه ی خوش نواخت واژه ای است که کمتر نیازمند فرآیند های کاهش یا افزایش واجی شود و یا واج غیر پارسی سره نداشته باشد.
- برای واژه گزینی در سیاست های واژه گزینی کاربران باید نباید سرخود عمل کنند وبا متغیری که در ویکی تعریف خواهد شد . واژه ی پیشنهادی خود را (همراه با برابر بیگانه ی آن در پاورقی یا کمانک ) در مقاله شان به کار برند . این واژه ی پیشنهادی مانند مقاله های درخواستی به فهرست واژگان در خواستی افزوده می شود و کاربران با رای دادن با افزودن واژه های پیشنهادی و رای دادن به واژه های گوناگون بهترین واژه را تعیین می کنند.
- در گزینش یا کاربرد واژگان معیار می تواند فارسی معیار ایران ،افغانستان یا تاجیکستان باشد.
- درگزینش واژه از بین واژگان فارسی معیار ایران ،افغانستان یا تاجیکستان باید واژه ای را گزید که ریشه ی پارسی داشته باشد و با ساختار زبان فارسی سازگار تر باشد. که برای این گزینش باید مانند دیگر واژه گزینی ها رای گیری شود.
- واژه سازگار با فارسی ویژگی های زیر را دارد:
- در گفتگوکمتر دچار فرآیند های واجی شود(کاهش یا افزایش).
- واژه های بیشتری از آن گرفته شده باشد.
- اگر از واژه های گرفته شده از فارسی کهن که امروزه نیز کاربرد دارد باشد بهتر است.(ممکن است اکنون نیازمند آن باشیم که آن را در معنی جدید به کار بندیم.)
- نوشتن و خواندنش هماهنگی بیشتری داشته باشد.
باز شناسی کلمات عربی از فارسی
[ویرایش]۱- کلماتی که دارای حروف (ث – ح – ص – ض – ط – ظ – ع – ق) می باشند اکثراً از زبان عربی وارد زبان فارسی شدهاند و برخی نیز کلمههای دخیل دیگری هستند که بااین حروف نوشته شدهاند.
نکته ۱: برخی از کلمه ها که با «ق» نوشته شدهاند ترکی یا مغولی میباشند مثل: آقا، اتاق، قاشق، باتلاق، چخماق، سنجاق، قربان و...
نکته ۲: حرف «ث» در زبانهای اوستایی و پارسی باستان بوده است و چند کلمهای از آن باقی مانده است مثل: کیومرث و تهمورث و ارثنگ ولی اکنون این حرف در زبان فارسی نیست.
نکته ۳: با این حال کلمههایی در زبان فارسی کاربرد دارند که برخی علی رغم فارسی بودن، و برخی به دلیل اینکه دخیل و عاریتی هستند و برخی نیز به دلیل (تعریب) معرب شدن با این حروف نوشته شدهاند. مانند: طوطی، اصفهان، قزوین و ... برای نمونه به توضیح چند کلمه میپردازیم:
- پرتقال - جهت جلو گیری ازاشتباه کلمه پرتقال (میوه)، با «ق» و پرتغال (کشور) با «غ» نوشته میشود.
- اصطبل- اصل کلمه لاتینی است که در متون زبان عربی وفارسی به هر دو شکل (اسطبل واصطبل) به کار رفته است.
- اصفهان- معرب اسپهان میباشد.
- دهقان- معرب دهگان فارسی است.
- صد (سَده -۱۰۰)- جهت جلوگیری از اشتباه با کلمهٔ «سَدّ» به معنی بستن.
- شصت(۶۰)- جهت جلوگیری از اشتباه با کلمه ی «شست» به معنی انگشت بزرگ دست وپا.
- قفس- این کلمه عربی است و اصل آن درزبان عربی «قفص» میباشد.
- ملاقه- این کلمه عربی است و اصل آن درزبان عربی «ملعقه» میباشد.
۲- کلمههایی که با نشانههای «ات، ون، ین» یعنی نشانههای جمع وهمین طور جمعهای مکسر عربی هستند. کلمههای مثل: فرامین، اساتید، بنادر فارسی هستند وبه غلط به این شیوه جمع بسته شدهاند. *
۳- کلمههای فاﺀ الفعلی، عین الفعلی، لام الفعلی، به عبارت دیگر کلیه کلمههایی که بر وزنهای مصدرهای ثلاثی مجرد و ثلاثی مزید و مشتقات آنها ساخته شدهاند عربی هستند. مثال:
حکم، حاکم، محکوم، محکمه، حکمیت، حکمت، حکیم، احکام، محکم، محاکمه، استحکام، مستحکم، حکومت
۴- همهٔ کلمههای تنوین دارعربی هستند. تنوین مخصوص زبان عربی است بنابراین کلمه های «دوماً، بهناچار، گاهی، تلفناً» غلط میباشند. *
۵- اکثر کلمههای همزه «ﺀ» دار عربی میباشند چراکه همزه به این شکل (ﺀ) مخصوص زبان عربی است. تلفظ همزه در زبان فارسی درابتدای هجا (وآغاز کلمه) آن هم به شکل «الف» مثل :(ابر، اردک، آب، ایران، امروز) نوشته میشود و در آوانگاری به شکل «? یا ’» نمایش داده میشود. **
بنابر این درکلمههایی مانند: پایین، پاییز، زیبایی و... به غلط همزه گذاشته میشود. در اصل این صامت «ی /y/» است، همچنین یای میانجی نیز که در حالت ترکیب به آخر اسمها اضافه می شودرانباید به شکل همزه نوشت مانند: (میوهٔ رسیده که صحیح آن میوهٔ رسیده میباشد)
نکته۱: کلمه «زائو» فارسی است وبه همین شکل نوشته میشود. [گویا مطابق آوانگاری بایدبه شکل « زااو» نوشته میشده اما ،باتوجه به این که درفارسی همزه در اول هجا به شکل « ا »نوشته می شودبرای جلو گیری از دو« ا ا » همزه با پایه«ئ» آورده شده است. ( ؟ ) ]
نکته ۲: بسیاری از کلمههای خارجی درنگارش فارسی به شکل «ئ» نوشته میشود: کاکائو، نئون، لائوس، ناپلئون، ژئوفیزیک، زئوس، ئیدروژن، تئاتر، سئانس، رئالیست، نوئل، سوئد
۵- بیشتر کلمههای تشدیددار عربی هستند. هر چند در زبان فارسی نیز علامت تشدید وجود دارد امّا تعداد آنها انگشت شمار است و در برخی مواقع میتوان آن را حذف کرد، ولی در مواقعی که اشتباه معنایی بوجود میآید گذاشتن آن لازم است. مانند: کُره (زمین)، کُرّه (اسب) - خورم (فعل)، خُرّم (سرسبز) ***
۶- کلمههایی که در آخر «الف مقصوره» دارند، عربی هستند مانند: حتّی، عیسی، مرتضی
۷- کلمههایی که بر سر آنها «ال» تعریف وجود دارد. مانند: السلام، الرجال، ذوالجلال، دارالفنون و...
واژهنامه سرهنویسی
[ویرایش]پرهیز از به کار بردن دستور زبان زبانهای دیگر
[ویرایش]بُن مایهٔ هر زبان را دستور زبانهای آن میسازند و چنانچه این بنمایه دچار لغزش شود امیدی به استواری آن زبان نمیتوان داشت؛ از این روست که برای پاسداری از زبانمان باید دستورزبان فارسی را از گزند دور نگه داریم. نمونههای برجستهٔ این گزند، تنویندار کردن واژگان فارسی و به طور مکسر جمع بستن واژگان است؛ که در زیر به توضیح آنها میپردازیم. واژگان عربی تنویندار وارد شده به زبان فارسی بی استثنا قید هستند. هدف ما آن است که حتی همین واژگان را از زبان فارسی بزداییم ولی هدف والاتر آن است که از تنوین دار کردن واژگان فارسی جلوگیری کنیم، چرا که اگر واژگان فارسی را اینگونه به قید تبدیل کنیم در واقع دستور زبان فارسی را که همان بن مایهٔ زبان است دچار گزند کردهایم. در زبان فارسی تنها به دو گونه اسمها را جمع میبندیم: «هاً و» ان «که» هاً رایجتر است. جمع مکسر از گونهٔ جمعهای عربی است و جمع بستن واژههای فارسی به این شیوه و یا شیوههای دیگر جمع بستن عربی مانند «ات» و «ین» و «ون» جدا از این که همانند تنوین به بن مایهٔ زبان آسیب میزند، آموختن زبان فارسی برای خارجیهایی که میخواهند زبان فارسی را بیاموزند دشوار میکند.
منابع
[ویرایش]- ↑ http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/703-hadaf-serenevisi.html
- ↑ http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/703-hadaf-serenevisi.htmlبخشی از یک سخنرانی دکتر میرجلالالدین کزازی