پرش به محتوا

عبارت‌نامه:فارسی مشهدی

از ویکی‌سفر، راهنمای آزاد سفر

ما نمیمیریم

اتینا : شاه بخشی و ولخرجی

الم شنگه : غوغا ، هیاهو ، داد و بیداد

الندشت : وسیع و بی سر و ته

انگول: انگولک

ایاس : سرما و یخبندان

ایماق : عامی و روستایی، خنگ

آبجی: خواهر

بانوج : نوعی گهواره

بجل : سه قاب

بخت : پروا

بزون قره : مارمولکه درشت

بل بشو : بی نظمی ، بی قانونی ، درهم و برهم

بلغور : ریز دانه

بللتو : دست به سر کردن کسی

بیده : علوفه خشک کرده برای دام


توهی:پرنده ای شبیه کبک


یخله شدن: صمیمی شدن

پ - ت - ث

[ویرایش]

پَت : موی زائد بدن

پخمه: ساده لوح

پشنگ : ترشح شدن آب به طور نا خواسته

پلشت : نحسی ، بد بیاری

پنجول : نیشگون

پنگال : پنجه ، چنگ انداختن

پی زی : نهی گاه

پیش دستی : بشقاب

تاس : کاسه فلزی از مس یا روی

تشت: لگن حمام یا ظرف شبیه به لگن

تلمبو : تلّ آب

نوخ توخ : تکه تکه شدن

توشله : تیله ، گوی شیشه‌ای یا سنگی برای بازی

تنسگل : میوه‌ای که از پیوند آلو و زرد آلو به دست می‌آید

تیل : طالبی

ج - چ - ح - خ

[ویرایش]

جوبه : لباس ضخیم

جل جل : وول زدن ، جا به جا شدن بی جهت

جفنگ : حرف بی معنی و بی سر و ته که کسی آن را نمیفهمد

جوز : گردو

چاخو : چه خالی کن

چخ : لانه کبوتر

چخ چخ : گپی زدن ، به شادی و خواند گفت و گوی کردن

چخد (چخت): سقف

چقک : گنجشک

چوری : النگو

چو :شایعه پراکندن

خرپُشتک (خارپشته) : محل ورود به پشت بام در انتهای پله ها

خفتی : سینه ریز

خول مدنگ : آدم کم عقل

خوش : مادر شوهر ، مادر زن

خوسور : پدر شوهر ، پدر زن

خونتومه : انسان از خود راضی، مستبد

دیدم=د - ذ - ر - ز - ژ =

[ویرایش]

دلنگون: آویزان

دولخ : گردُخاک

دسداس : آسیای سنگی

زمخت: سخت و سفت

س - ش - ص - ض - ط - ظ

[ویرایش]

ساخ : طور ، گونه

سارق: کیسه

سوسلنگ: قد کوتاه و لاغر

سومبه: چوبی که برای فرو کردن چیزی در چیز دیگر به کا می رود

سینگیر : تاندون

شخله کردن: فرار کردن (به سرعت فرار کردن)

شُلَه : نوعی غذا شبیه به هلیم که اکثرا در مناسبت های مذهبی درست میشود

شقّه : چیز یا کار بی همتا

شنگک : ناخن

ع - غ - ف - ق

[ویرایش]

فاش : فحش

فِلِنگ بستن : فرار کردن

فینگیل : کوچک ، انگشت کوچک دست

قب قب : زیر جناق

قم پز : بلوف زدن ، خالی بند

قوروت : کشک

ک - گ - ل

[ویرایش]

کال : کانال ، مسیل

کلپسه : مارمولک

کل کل: یکه به دو کردن، بحث بی منطق کردن

لمبه : نرم و ملایم

لنج : باقیمانده میوه‌های درختی

لهرم: شراره عطسه

م - ن

[ویرایش]

ملاق : پشتک . کله

ملاق : پشتک وارو

ملّاقی : نورگیر سقف

مُنگُل : عقب مانده ذهنی، آدم خنگ و ساده لوح

موسی کو تفی/ موسی تقی: پرنده یا کریم (قمری)

و - ه- ی

[ویرایش]

وخی : برخیز، پاشو

هم زلف : لقب شوهر خواهر‌ها به یکدیگر

یره : تو ، اشاره به شخص مفرد


این فارسی مشهدی است. وضعیت طرح کلی را دارد ، و به محتوای بیشتری نیاز دارد. الگویی دارد، ولی اطلاعات کافی در آن موجود نیست. لطفاً به جلو حرکت کنید و به رشد آن کمک کنید!